فصل خوبیست؛
باد سردی ؛می وزد از تَفِ روز
گاهگاهی؛سرخوش از ته مانده ی یک رایحه یاس
و چه خوب است؛ که بیاندیشیم؛مِهر در راه است؛مهربانی هم هست
داشتم فکر می کردم
که بیاییم ، متــــــــعـــــهّد باشیم
و شهریورِ خود را؛بسپاریم به مهر
و بیاییم بگوییم به یکدیگر "حس" جایِ ادا کردن کجواژه ی "هیس!"
و بدانیم که مِهر؛نوروزِ عواطف هم هست
دوستی دارم؛ زاده از این فصل است
حرفهایش ؛ برگ هایت را؛به طلایی شدن از شدت حس میخوانَد
من به این پی بردم
فصل آدمها؛ نقطه ی عطفِ تفاوتها است
گاه آدمها،
مثل من از شدتِ زاویّه ی خورشیدیِ شهریور تُند ؛
گاه از لطفِ صمیمیتِ دلچسبِ هوا در شبِ پاییزی؛نــــاب
و کسانی هستند؛ بودنشان ؛ پنجره ای رو به ایوانِ اقاقی ها باز
و چه باید که محبّت ورزید
رو به آدمهایی؛ که در فصلِ فروپاشیِ احساس ؛ نفسهایِ زمستان دارند!
من می دانم
آفرینش چیزی دارد؛
چیدنش اسان است
باید از شاخه ی عشق؛فراتر هم رفت
عشق؛برایم چیزیست
شکل یک توت فرنگی؛ روی یک شاخه ی دور
گاه، باید که نچید
و تماشاچیِ رویایِ نچیدنها بود
و از آن دور؛ به نزدیکیِ یک حس بر خورد؛
گاهی آدم در فکر؛ می رود از طرح صنوبر بالا؛
و به تسخیرِ زمان؛ دست میخواهد بُرد
و از آن دور؛ علف خواهد دید؛ رستنی های نه چندان سر سبز
بوته ای خواهد دید، که از آغاز شکوفاییِ یک لحظه کمی دیرتر است
فکر می کردم؛ منطقِ تابشِ خورشید کجاست؟!
و چرا ؛ علفِ پایین دست؛ از حرارت دور است؟!
و چرا سرو؛ برگِ پهناورِ خود را ؛ به سپیدارِ کنارش بخشید؟!
عشق؛ گاهی؛
چشیدن نیست،
چشاندن زیبــــاست
**دوقدم مانده به عشق**...برچسب : فصل حساس الهواء,فصل حساب الايفون عن الايباد,فصل حساسیت,فصلنامه حسابداری و حسابرسی,فصل حساس الشكمان,فصل حساب تويتر عن الفيس بوك, نویسنده : medadzangia بازدید : 224