چایِ زمان

ساخت وبلاگ

استکانم پُر از آلایشِ چای؛

دَمِ صبح است

کبک همسایه که در بطنِ قفس زندانیست؛می خوانَد

خاک از سطحِ لبِ طاقچه پیداست

علف از گوشه ی سجاده ی بی حاصل من می رویَد

پای من لخت؛ سطحِ بی رنگِ تنِ کاشی؛ سرد

گاهی از گوشه ی افکارم میچکد آب

گاهی ؛نوکِ انگشتِ تخیّل خیس از فهمِ تراویدنِ باران در باغ

عطرِ آغوشِ صمیمیتِ مادر پیداست

من نگاهم پی سنجاقکِ آهسته ی آرام در آب

فکرهایم پرواز می کند از نقطه ی آغازِ خیال

می رود دشت به دشت

می رود کوه به کوه

می نشیند لبِ یک حوض؛که در آن؛

زنی از رختِ حقیقت می شویَد رنگ

می نشیند لبِ یک بام؛که مَردی پشه بَندِ هوسش را بسته ست

 

من از آغازِ وجودم؛چیزهایی دیدم؛

یادِ من می آید؛

چه سرشار، کودک بودم

آن زمان وسعتِ سرسبزِ حیاط؛قاصدک هم داشت

همه چیز مهربان تر هم بود؛

سیلیِ نازکِ باران؛آهسته به حس می کوبید

صفِ پُر رنگِ عواطف؛ پُر بود

هیچکس بیشتر از سهمش از آینده ی لبخندِ کسی؛سود نداشت

و ســـــلام ؛ سبز تر از بوسه ی امروزی بود ،

 

صبح، در بحبوحه ی ناطقِ خورشید میپُخت

زرده ی سفتِ عواطف؛خبر از تابه ی داغِ حقیقت می داد

من

استکانم را برداشتم

رفتم از شعر برون

رفتم از وسعتِ یک قرن؛به پهنایِ مَجاز

رفتم از روزنه ی ضعفِ اوزون آنسوتر

 

و کسی هست؛ که به من میگوید:

عشق، خاکسترِ سیگارِ خداست !

**دوقدم مانده به عشق**...
ما را در سایت **دوقدم مانده به عشق** دنبال می کنید

برچسب : چای سبز,زمان مصرف,چای محسن زمان قرعه کشی,چای دبش زمان قرعه کشی, نویسنده : medadzangia بازدید : 192 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:39