چقدر دلتنگم
برای کسی که شبیه نبودنهای خودم است
شبیه روزهایی که خبر نداشته ام از حس هایی که بود
حس هایی که هســـــــــــــــت
و چه ناباورانه باور نمیکند کسی مرا
و این "درد" استـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز
به پیچک آرام خشکیده ی حیاط خیره شدم
دریافتم سهم ما از عشق؛ ایستادن است
پی نوشت:
دوست دارم نمیرم؛وقتی که اینروزها؛هنوز طعم بودنت را نچشیده ام
و تابحال فکر کرده ای فائزه؟!
که اگر مرگ سراغ من بیاید .... تو فقط فکر میکنی که :رفت؛پی زندگی اش
و خبری نیست که نیست...
و تو از اولش هم راست میگفته ای که این فقط یک حس هست!
فایزه؛این دلهره آور و یاس آور نیست؟که قرار باشد دیگر با هم سلامی هم
سهیم نباشیم
من که مرد هستم از این ناحقیقتِ سرد به رنجشی عظیم میرسم
و تو؟؟؟!
گم نشو فایزه؛دوست داشتن قاعده ی زندگی هست
روزنوشت:
زن ها؛دوست داشتنی ترین اتفاق زندگی هستند
حتی کوچک هم که باشند؛زن هستند!
امروز حُسنا بغلم نشسته بود تو محوطه ی مجتمع
دیدم مهدیه تکیه داده یه گوشه ی دیوار؛یه جوری نگاه میکرد
که حاضرم قسم بخورم
یه لحظه انگار واقعا قلبم گرفت برا حسی که درون این بچه بود
واقعا به وضوح میشد حسش رو خوند
دویدم و بغلش کردم و خندید و دلم آرومــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شد
و برای اینکه بیشتر بهش توجه کرده باشم با گوشی مامان
یه عکس هم ازش انداختم :)
نکته نوشت:
همیشه دوتاشونو به دوستی با هم فرا میخونم
که بشه همزمان دوست داشتنمو به هردوشون ابراز کنم و دلگیر نشه یکیشون
آخه دو نوع بچه داریم:
بچه هایی که معصوم و بی آلایش و نمایانگر زلالیت یه بچه هستن
و بچه هایی که رنگ و بوی بزرگها رو گرفتن و بعبارتی رذل و پدرسوخته اند
(که شخصا حالم از این نوع دوم بهم میخوره)
این دو تا نفسهای من؛آخر زلالیت و سادگی و کودکی هستن
و باید که عاشق هردوشون بود
من قربون دستهای نازک و ریزشون :)
من نوشت:
حالا کاری به جنبه عاطفیش ندارم
چقد واسه خودم قشنگ و جالبه که یاد گرفتم
چطور دوتا دختر بچه رو با هم دوست داشته باشم =)
**دوقدم مانده به عشق**...برچسب : تمرینات کیگل,تمرینات شکم,تمرینات فیتنس,تمرینات بدنسازی,تمرینات هوازی,تمرینات رونی کلمن,تمرینات بوکس,تمرینات کگل,تمرینات کاردیو,تمرینات فوتبال, نویسنده : medadzangia بازدید : 210